توسط امیلی رانای جانستون – در زمینهٔ سلامت روان، تصویربرداری عصبی
![[ادوبی استاک]](https://dl.radpanel.ir/pic/2025-12/Rad-54299-2025-12-02-11-12-46-t1c09y.webp)
[ادوبی استاک]
عمل نوشتن، که عادی و همگانی است، مغز را تغییر میدهد. از نوشتن یک پیامک پرحرارت تا تدوین یک مقالهٔ نظری، نوشتن به شما این امکان را میدهد که همزمان درد خود را نام ببرید و از آن فاصله بگیرید. نوشتن میتواند وضعیت ذهنی شما را از اضطراب و ناامیدی به وضوحی ثابت و ریشهدار تبدیل کند — تغییری که نشانگر تابآوری است.
روانشناسی، رسانهها و صنعت سلامت، ادراک عمومی از تابآوری را شکل میدهند: دانشمندان اجتماعی آن را مطالعه میکنند، روزنامهنگاران آن را جشن میگیرند، و برندهای سلامت آن را میفروشند.
همهٔ آنها روایت مشابهی دارند: تابآوری یک ویژگی فردی است که میتوان آن را با تلاش تقویت کرد. انجمن روانشناسی آمریکا تابآوری را بهعنوان فرایندی مستمر برای رشد شخصی در مواجهه با چالشهای زندگی تعریف میکند. سرفصلهای خبری بهطور مداوم افرادی را تحسین میکنند که از تسلیم شدن امتناع میورزند یا در زمانهای دشوار نکات مثبت را مییابند. صنعت سلامت بهبود بیوقفهٔ خود را بهعنوان مسیر رسیدن به تابآوری تبلیغ میکند.
در کار من بهعنوان استاد مطالعات نوشتن، تحقیق میکنم که مردم چگونه از نوشتن برای عبور از تروما و تقویت تابآوری استفاده میکنند. من شاهد هزاران دانشجو بودم که برای پردازش احساسات و یافتن حس تعلق به کلام نوشتاری روی میآورند. عادتهای نوشتاری آنها نشان میدهد که نوشتن تابآوری را تقویت میکند. بینشهای روانشناسی و عصبشناسی میتوانند اینچگونگی را توضیح دهند.
نوشتن ساختار مغز را بازسازی میکند
در دههٔ ۱۹۸۰، روانشناس جیمز پنهبیکر تکنیک درمانی به نام نوشتن اظهاری (expressive writing) توسعه داد تا به بیماران در پردازش تروما و چالشهای روانی کمک کند. با این تکنیک، نوشتن مداوم دربارهٔ موضوعی دردناک، به ایجاد فاصلهٔ ذهنی از تجربه کمک میکند و بار شناختی آن را کاهش میدهد.
به عبارت دیگر، بیرونسپاری اضطراب عاطفی از طریق نوشتن حس امنیت را تقویت میکند. نوشتن اظهاری درد را به کتابی استعاری بر روی قفسه تبدیل میکند که میتوان با نیت آن را دوباره باز کرد. این پیام به مغز میگوید: «دیگر نیازی به حمل این بار ندارید.»
تبدیل احساسات و افکار به کلمات روی کاغذ، یک کار ذهنی پیچیده است. این کار شامل بازیابی خاطرات و برنامهریزی برای استفاده از آنهاست و بخشهای مغزی مرتبط با حافظه و تصمیمگیری را درگیر میکند. همچنین این کار به تبدیل آن خاطرات به زبان میپردازد و سیستمهای بصری و حرکتی مغز را فعال میکند.
نوشتن بر روی کاغذ، تثبیت حافظه را پشتیبانی میکند — تبدیل خاطرات کوتاهمدت به طولانیمدت توسط مغز. این فرایند یکپارچهسازی امکان بازنگری تجارب دردناک و مدیریت احساسات را برای افراد فراهم میکند. بهعبارت دیگر، نوشتن میتواند ذهن را آزاد کند تا در لحظهٔ حال حضور داشته باشد.
اقدام از طریق نوشتن
حالت حضور که نوشتن میتواند ایجاد کند، صرفاً یک احساس انتزاعی نیست؛ بلکه بازتاب فعالیتهای پیچیده در سیستم عصبی است.
مطالعات تصویربرداری مغزی نشان میدهند که انتقال احساسات به کلمات، به تنظیم عواطف کمک میکند. نامگذاری عواطف — چه از طریق کلمات تند و ایموجیها و چه از طریق واژگان دقیق انتخابشده — فواید متعددی دارد. این کار آمیگدالا را آرام میکند، خوشهای از نورونها که تهدید را شناسایی میکند و واکنش ترس (مقابله، فرار، ایستادن یا تسلیم) را برمیانگیزد. همچنین قشر پیشپیشانی که از اهدافگذاری و حل مسئله پشتیبانی میکند، فعال میشود.
به عبارت دیگر، عمل سادهٔ نامگذاری عواطف میتواند شما را از واکنشپذیری به پاسخپذیری منتقل کند. بهجای اینکه خود را با احساسات شناسایی کنید و آنها را بهعنوان حقایق درک کنید، نوشتن میتواند بهسادگی شما را بهآگاهی از آنچه بروز میکند برساند و برای اقدام عمدی آمادهسازی کند.
حتی کارهای نوشتاری روزمره مانند تهیهٔ فهرست کارهای انجامپذیر، بخشهایی از مغز را که در استدلال و تصمیمگیری فعالند، تحریک میکند و به شما کمک میکند تا تمرکز خود را بازگردانید.
ساختن معنا از طریق نوشتن
انتخاب نوشتن، در واقع انتخاب ساختن معناست. مطالعات نشان میدهند که داشتن حس اختیار هم پیشنیاز و هم نتیجهٔ نوشتن است.
پژوهشگران سالهاست که نشان دادهاند نوشتن یک فعالیت شناختی است — امری که مردم نه تنها برای ارتباط، بلکه برای درک تجربهٔ انسانی نیز از آن استفاده میکنند. همانطور که بسیاری از پژوهشگران در حوزهٔ مطالعات نوشتن تأکید میکنند، نوشتن نوعی تفکر است — عملی که انسانها هرگز از یادگیری آن دست نمیکشند. با این ویژگی، نوشتن توانایی دارد که بهصورت مستمر ذهن را بازآفرینی کند. نوشتن نه تنها بیانگر است، بلکه بهصورت فعال هویت را میسازد.
نوشتن همچنین وضعیت روانی شما را تنظیم میکند. واژگانی که مینویسید، خود گواهی بر این تنظیم هستند — شواهدی از تابآوری.
پوشش خبری دربارهٔ تابآوری انسانی معمولاً آن را بهعنوان استقامت فوقالعادهای به تصویر میکشد. گزارشهای خبری از بلایای طبیعی اینگونه است که هرچه شدت تروما بیشتر باشد، رشد شخصی نیز بیشتر است. روانشناسی عمومی نیز تابآوری را معادل خوشبینی بینظیر میداند. این گونه بازنماییها میتوانند اشکال عادی سازگاری را پنهان کنند. استراتژیهای مردم برای مقابله با زندگی روزمره — از ارسال پیاممتن خشمانگیز تا نوشتن نامهٔ استعفای کاری — نشانهٔ تحول هستند.
تقویت تابآوری از طریق نوشتن
این نکات مبتنی بر پژوهش میتوانند به شما کمک کنند تا عادتی نوشتاری ایجاد کنید که برای تقویت تابآوری مفید باشد:
۱. تا حد امکان، بهصورت دستی بنویسید. در مقایسه با تایپ یا لمس صفحهنمایش، نوشتن دستی نیازمند هماهنگی شناختی بیشتری است. این کار سرعت فکر شما را کم میکند و به شما امکان میدهد اطلاعات را پردازش کنید، ارتباطات بسازید و معنا استخراج کنید.
۲. روزانه بنویسید. بهصورت کوچک شروع کنید و آن را منظم کنید. حتی نوشتن یادداشتهای کوتاه دربارهٔ روز خود — چه اتفاق افتاد، چه احساسی دارید، چه برنامه یا نیّت دارید — میتواند به خالی کردن افکار از ذهن و کاهش اضطراب افکاری کمک کند.
۳. پیش از واکنش بنویسید. زمانی که احساسات شدیدی سر بر میآورند، ابتدا آنها را بنویسید. یک دفترچه در دسترس داشته باشید و عادت کنید پیش از گفتن، آنرا بنویسید. این کار میتواند به تفکر بازتابی کمک کرده و شما را برای اقدام با هدف و وضوح یاری دهد.
۴. نامهای بنویسید که هرگز ارسال نمیکنید. تنها احساسات خود را بنویسید — بلکه آنها را به شخص یا وضعیتی که برایتان مشکلساز است، خطاب کنید. حتی نوشتن نامهای به خودتان میتواند فضایی امن برای رهایی فراهم کند، بدون فشار واکنش دیگران.
۵. نوشتن را بهعنوان یک فرایند در نظر بگیرید. هر زمانی که متنی را پیشنویس میکنید و برای آن بازخورد میطلبید، تمرین میکنید که بهعید نگاه کنید و دیدگاههای جایگزین را مدنظر قرار دهید. اعمال این بازخورد در بازنویسی میتواند خودآگاهی را تقویت کرده و اعتماد بهنفس را بالا برد.
تابآوری میتواند بهسادگی همانند یادداشتهای روزانهٔ افراد، ایمیلهایی که رد و بدل میکنند، فهرستهای کاری که مینویسند — حتی مقالههایی که دانشجویان برای اساتید خود مینویسند، باشد.
اقدام نوشتن، سازگاریای در حال پیشرفت است.
این مقاله از The Conversation تحت مجوز Creative Commons بازنشر شده است. مقالهٔ اصلی را بخوانید.