
(عکس: Rizky Ade Jonathan / Getty Images)
غذاهای فوقفرآوری بهطور جهانی جایگزین غذاها و وعدههای سنتی میشوند، کیفیت رژیم غذایی را کاهش میدهند و به افزایش بیماریهای مزمن مرتبط با تغذیه منجر میگردند.
و با وجود اینکه هزینههای تبلیغاتی ترکیبی شرکتهای پیشرو در زمینه غذاهای فوقفرآوری، حتی بودجهٔ کل سازمان بهداشت جهانی را نیز به میزان چشمگیری پشت سر میگذارد، هنوز مواردی برای دولتها، جوامع و متخصصان بهداشتی وجود دارد که میتوانند در این زمینه اقدام کنند.
اینها نتایجی هستند که امروز در نشریه The Lancet منتشر شد، مربوط به سه مقاله مهم ما درباره غذاهای فوقفرآوری.
مرتبط: غذای فوقفرآوری در مقابل غذای کمفرآوری: نکات ساده برای انتخابهای بهتر
این محصولات از مواد صنعتی و افزودنیهای آرایشی ساخته میشوند و معمولاً شامل جزئیات یا مواد کامل کمی هستند. بهعنوان مثال میتوان به نوشابههای گازدار، چیپسها و بسیاری از غلات صبحانه اشاره کرد.

مسئله، به گفتهٔ ما، نه فقدان ارادهٔ فردی است، بلکه عمدتاً ناشی از عوامل تجاری – نتیجهٔ یک صنعت قدرتمند میباشد.
شواهد
مقالهٔ اول شواهد را خلاصه میکند و نشان میدهد که غذاهای فوقفرآوری بهطور جهانی در حال گسترش هستند. سهم غذاهای فوقفرآوری در رژیمهای غذایی طی دههها در کشورهای مختلف افزایش یافته است.
در ایالات متحده، بریتانیا و کانادا، این سهم بهطور مستمر برای دههها بالا بوده است (حدود ۵۰٪ از انرژی روزانه). غذاهای فوقفرآوری بهطور اساسی رژیم ملی این کشورها شدهاند. وضعیت مشابه در استرالیا نیز صادق است.
ثانیاً، این مقاله نشان میدهد رژیمهای سرشار از غذاهای فوقفرآوری سبب پرخوری میشوند و از نظر تغذیهای ضعیفاند: حاوی قندهای بیشتر، چربیهای اشباعشده و چگالی انرژی بالاتر، فیبر و ویتامینها و مواد معدنی کلیدی کمتر و تعداد غذاهای کامل کمتری هستند.
سومین مقاله، خطرات بهداشتی را خلاصه میکند. مرور نظاممند ما که شامل ۱۰۴ مطالعهٔ طولانیمدت بود، نشان داد که ۹۲ مطالعه خطرات مرتبط بیشتری از یک یا چند بیماری مزمن گزارش کردند.
متاآنالیزهای این مطالعات ارتباطات زیر را تأیید کردند: چاقی، دیابت نوع ۲، فشار خون بالا، کلسترول بالا، بیماریهای قلبی‑عروقی، بیماری مزمن کلیه، بیماری کرون، افسردگی و مرگ زودرس از تمام علل.
نکتهٔ مهم این است که مسئله صرفاً «زیادهروی در قند، نمک و چربی» نیست. آزمایشات بالینی نشان میدهند که وقتی بزرگسالان رژیمهای سنگین از غذاهای فوقفرآوری میخورند، روزانه حدود ۵۰۰ تا ۸۰۰ کالری اضافه مصرف میکنند، وزن و چربی بدنشان افزایش مییابد و بهسرعت بیشتری میخورند، نسبت به یک رژیم بدون غذاهای فوقفرآوری که همان نسبت مواد مغذی را دارد.
این احتمالاً به دلیل چگالی انرژی بالاتر، لذتبخشی طعم و بافتهای نرم است که پرخوری از غذاهای فوقفرآوری را آسان میسازد.
بهوضوح نیاز به پژوهشهای بیشتر وجود دارد. با این حال، شواهد امروزه بهاندازهای قوی هستند که یک واکنش بهداشت عمومی در مقیاس جهانی را توجیه میکنند.
گزینههای سیاستگذاری
مقالهٔ دوم ما گزینههای سیاستی را برای دولتهایی که میخواهند به این مشکل بپردازند، ترسیم میکند. چهار گزینه برجسته عبارتند از:
۱. تغییر محصولات: بازفرمولاسیون – زمانی که قند با شیرینکنندهها یا چربی با افزودنیهایی که بافت شبیه چربی ایجاد میکنند، جایگزین میشود، این کار مسأله را حل نمیکند.
بهجای آن، دولتها میتوانند محدودیتهای خاصی برای افزودنیهای منتخب مقرر کنند و از «نشانگرهای غذاهای فوقفرآوری» نظیر رنگها، طعمها و شیرینکنندههای غیرقندی (بههمراه سطوح بالا از قند، چربی و نمک) برای شناسایی محصولات فوقفرآوری بهمنظور تنظیمگری استفاده کنند.
۲. اصلاح محیطهای غذایی: گزینههای سیاستی مبتنی بر شواهد شامل:
- اعمال برچسبهای هشداردهندهٔ اجباری بر روی بستهبندی، که بهخوبی به مصرفکنندگان اطلاع میدهد و خرید را کاهش میدهد.
- حفاظت از کودکان زیر ۱۸ سال – بهویژه در بسترهای دیجیتال – در برابر بازاریابی غذاهای فوقفرآوری و گسترش حفاظتها فراتر از «ساعات کودکانه».
- اعمال مالیات بر نوشیدنیهای شیرین (حداقل ۲۰٪) و برخی از غذاهای فوقفرآوری؛ استفاده از درآمد حاصل برای یارانهٔ میوهها، سبزیجات و وعدههای تازهپخته برای خانوارهای کمدرآمد.
- حذف غذاهای فوقفرآوری از مدارس، بیمارستانها و سایر نهادهای عمومی؛ محدود کردن سهم این غذاها در قفسههای سوپرمارکتها؛ و محدود کردن دسترسی به غذاهای فوقفرآوری در نزدیکی مدارس.
۳. محدود کردن قدرت شرکتها: دولتها میتوانند اقدامات بیشتری برای تنظیم پرتفوی شرکتها انجام دهند و سهم فروش غذاهای فوقفرآوری را نظارت و محدود کنند؛ سیاست رقابتی را تقویت کنند و اصلاحات مالیاتی را در نظر بگیرند که قدرت بیش از حد بازار را مهار کنند.
۴. بازنگری در یارانهها و زنجیرههای تأمین: دولتها میتوانند یارانههای کشاورزی را از مواد اولیه تکمحصولی برای غذاهای فوقفرآوری (مانند ذرت، سویا و قند) دور کنند و سیاستهای زیستمحیطی (مانند کاهش پلاستیک یا مصرف آب) را با اهداف تغذیهای همسو کنند.
موفقیت از بستههای سازگار و هماهنگ به دست خواهد آمد – راهحلی جادویی وجود ندارد.
مقابله با صنعت غذاهای فوقفرآوری
مقالهٔ سوم ما سؤال میکند چرا غذاهای فوقفرآوری بهسراغ رژیمهای انسانی میروند و چگونه میتوان یک واکنش بهداشت عمومی جهانی را بهکار گرفت.
پاسخ: پرداختن به قدرت و سودآوری شرکتها. فرآیند فوقفرآوری، مدل کسبوکار پر سودترین بخش صنایع غذایی است.
مرتبط: غذاهای فوقفرآوری بهروشهای کلیدی به سلامت مردان آسیب میرسانند
بزرگترین شرکتهای چندملیتی در رأس زنجیرههای تامین، بازاریابی و لابیگری جهانی قرار دارند که بازارها را گسترش میدهند، علم و گفتمان عمومی را شکل میدهند و مانع تصویب قوانین میشوند.

سازندگان غذاهای فوقفرآوری میتوانند از سودهای خود برای صرف هزینههای بیشتر بر بازاریابی، ساخت کارخانهها و گسترش جهانی این غذاها و همچنین تأمین مالی لابیستها استفاده کنند.
بهعنوان مثال، در سال ۲۰۲۴ شرکتهای پیشرو در حوزه غذا هزینههای تبلیغاتی خود را بهسختی بیش از کل بودجهٔ عملیاتی سازمان بهداشت جهانی صرف کردند.
شرکتها و گروههای مرتبط با آنها همان استراتژیهای صنایع دخانیات و سوختهای فسیلی را دنبال میکنند: لابیگری، دعواهای حقوقی، خودنظارت و حمایت از علم برای به تعویق انداختن واکنشهای سیاستی.
مقالهٔ ما خواستار واکنش بهداشت عمومی جهانی است:
- اختلال در مدل کسبوکار غذاهای فوقفرآوری، از طریق مالیات بر تولید این غذاها، اجباریسازی بازیافت پلاستیکهای شرکتی و تخصیص مجدد منابع برای حمایت از تولیدکنندگان غذاهای سالم و خانوادهها.
- حفاظت از فرآیند تصمیمگیری و علم در برابر دخالتها، با تضمینهای تضاد منافع و قوانین واضح برای تعامل با صنعت. باید وابستگی به خودنظارت صنعت را پایان داده و از سیاستگذاری عمومی و قانون استفاده کنیم.
- ساخت ائتلافها برای حمایت از قانونگذاران و پیشبرد تغییرات سیاستی، از حمایتهای حقوقی تا استراتژیهای ارتباطی.

مقالههای ما نشان میدهند که بدون اقدام سیاستی و واکنش جهانی هماهنگ، غذاهای فوقفرآوری به رشد خود در رژیمهای انسانی ادامه میدهند و به سلامت، اقتصاد، فرهنگ و سیارهٔ ما آسیب میرسانند. زمان اقدام اکنون است.
Phillip Baker، همکار ARC Future و Sydney Horizon Fellow، مدرسه بهداشت عمومی، دانشگاه سیدنی؛ Camila Corvalan، استاد تمام واحد تغذیه عمومی مؤسسه تغذیه و فناوری غذا، Universidad de Chile؛ Carlos Monteiro، استاد بخش تغذیه مدرسه بهداشت عمومی، Universidade de São Paulo (USP)؛ Gyorgy Scrinis، معاون استاد سیاست و حاکمیت غذا، دانشگاه ملبورن؛ و Priscila Machado، پژوهشگر مؤسسه فعالیت فیزیکی و تغذیه، دانشگاه Deakin
این مقاله مجدداً از The Conversation تحت مجوز Creative Commons منتشر شده است. مقالهٔ اصلی را بخوانید.